۲۷۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۹۴۳

آرزومندم به روی دوستان
جان و دل دارم به سوی دوستان

وای وای از اشتیاق یارکان
آه آه از آرزوی دوستان

یاد آن شب ها که بودی تا به روز
شوق ما بر های و هوی دوستان

دست ما و دامن خیل خیال
روی ما و خاک کوی دوستان

ما ندانستیم شرط دوستی
برشکستیم از عدوی دوستان

عمر تاوان کرده ایم الّا هم آنک
صرف شد در جست و جوی دوستان

از بهشت و حور و غلمان فارغیم
راح می خواهیم و روی دوستان

عنبر و مشک و بهار و باغ ما
خُلقِ یاران است و خوی دوستان

هم صبا جانِ نزاری را حیات
می دهد هر شب به بوی دوستان
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۴۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۴۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.