۳۰۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۹۰۷

کار این است که از کارِ جهان آزادیم
به دلی فارغ از اندیشه ی جان آزادیم

فارغیم از هوسِ خواجگی و خیل و حشم
بل‌که از نیک و بدِ کون و مکان آزادیم

دیده ای سرو که در باغ برآید ز چمن
مفرد انیم که چون سروِ روان آزادیم

گه جوان یارِ قدم بودی گه پیرِ دلیل
بعد ازین از مددِ پیر و جوان آزادیم

سرّ هر نه فلک از خلق نهان گو می باش
ما هم از خلق و هم از سرّ نهان آزادیم

در نگیرد سخنِ دوزخ و جنّت با ما
حق گواه است کزین فارغ و زان آزادیم

پیش تر بستگیِ ما ز نزاری بودی
زو هم آزاد ببودیم و همان آزادیم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۰۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۰۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.