۲۹۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۹۰۵

ما از آن جامِ الستی مستیم
نیستانیم و ز هستان هستیم

رویِ هُش‌یاریِ ما ممکن نیست
رفته از دست چو تیر از شستیم

مشکلِ زهد و ورع بگشادیم
توبه چون زلفِ بتان بشکستیم

لایق حضرتِ جانان نقدی
نیست جز جان که بدو بفرستیم

در جهان چون بت ما نیست بتی
که به جایِ بتِ خود بپرستیم

اوست ممثولِ مثالاتِ دهور
ما ز تمثال و مثل وارستیم

مبتلاییم به بالاش از آن
بر سرِ کویِ بلا بنشستیم

از دل و دین و حواری و قصور
ببریدیم و بدو پیوستیم

عشق ساقی و نزاری هش‌یار
باری القصّه از آن می‌مستیم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۰۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۰۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.