۲۷۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۹۰۱

ما ساغر الست به رغبت کشیده‌ایم
قالوابلی به گوشِ ارادت شنیده‌ایم

گر مستی کنیم ز بی طاقتی رواست
کآن روز کاسه هایِ لبالب کشیده‌ایم

نه نه قدح کشان دگران اند ما نه‌ایم
ما جرعه یی ز جرعه ی ایشان چشیده‌ایم

دیرست تا نهالِ مودّت به مهرِ دل
بر جویْ بارِ روضه ی جان پروده‌ایم

در پیشِ شش جهات به کاوینِ هر دوکون
خود را ز پیرِ زال جهان واخریده‌ایم

بر دل ز بارِ فاقه نداریم هیچ بار
زیرا که ما سرِ طمع اول بریده‌ایم

با کاورانیانِ مجرّد مصاحبیم
افلاس و فقر و فاقه از آن برگزیده‌ایم

بی‌پای رهسپرده و بی نطق گفته‌ایم
بی سامعه شنیده و بی دیده دیده‌ایم

یک هفته یی تعهدِ ما کن نزاریا
ما را عزیز دار که مهمن رسیده‌ایم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۰۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۰۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.