۲۸۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۳۰

من همان مستم و شوریده کز اوّل بودم
تا نبودم به تو مشغول معطّل بودم

گر بریدم ز تو بی تو به خطا معذورم
زان که موقوفِ محالاتِ مخیّل بودم

چشم اگر باز کنی باز شود از تو به تو
من اگر جز به تو دیدم به تو احول بودم

گر نبودم به رخت ناظر و حاضر به وجود
به خیالت به خیالت که مغفّل بودم

مردمان گر ز تو گویند که بودم خرسند
نه چنان است ولی معترفم بل بودم

من کی ام با تو و بی تو نتوانم بودن
در میان هم نتوان گفت مزلزل بودم

هرگز از حلقۀ عشّاق نبودم بیرون
بلکه در سلسلۀ عشق مسلسل بودم

دوش عشق آمد و در گوشِ نزاری می گفت
که ز مبدایِ ازل بر تو موکَّل بودم

گفتم آری من و تو هر دو ز یک معراجیم
تو به وحی آمدی و من ز تو مرسل بودم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۲۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۳۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.