۲۷۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۱۲

شبِ وداع که جانانه را کنار گرفتم
به بر گرفته میانش ازو کنار گرفتم

سرم ز بادۀ دوشینه مست بود ولیکن
همین که روز شد از هجرِ او خمار گرفتم

شبی چو دوش و چو امشب شبِ بهشت و جهنّم
ز روزگار هنوز امشب اعتبار گرفتم

تو آن مبین که شبی بهره از مشاهدۀ او
پس از مجاهدۀ چند روزگار گرفتم

قیاس کن که برون کرده از بهشتِ برینم
به اختیار چنین ترکِ اختیار گرفتم

به رمز گفت ز هجران من بدیع نماید
که جان بری و همین نکته یادگار گرفتم

چو یار گفت سفر کن نزاریا به ضرورت
چه کردمی ره غربت به اضطرار گرفتم

چو نیک می نگرم راست گفت یارِ عزیزم
حدیثِ دوست تصوّر مکن که خوار گرفتم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۱۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۱۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.