۲۸۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۷۸۹

ز راهِ لطف درین کلبۀ خراب خرام
که من ترا ز تو خواهم نه نامه و نه پیام

وگر قدم نکنی رنجه حکم نتوان کرد
علی الخصوص که تو حاکمی و بنده غلام

دلِ مرا سرِ چندین شکیب ممکن نیست
کدام شیفته ساکن بود به صبر مدام

به صابری نتوان کرد عاشقی بنگر
که راه عشق کدام است و راه صبر کدام

کجا که روی تو بینند خلد نیست حلال
کجا که وصل تو خواهند کعبه نیست حرام

چه باک اگر بفتادم ز چشمِ دشمن و دوست
چه التفات بود عشق را به ننگ وز نام

غمی به هر نفسی بر دلم منه بنشین
سری به هر قدمی در رهت نهم بخرام

حمایتِ تو نماید مرا ز هجر خلاص
عنایتِ تو رساند مرا ز وصل به کام

ترا وفایِ من و شفقت نزاری بس
مرا رضایِ تو و رحمت خدای تمام
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۸۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۹۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.