۲۷۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۷۸۸

بر بویِ وفایی که ندیدم ز تو نا اهل
افسوس جفایی که کشیدم ز تو نا اهل

جز غصّه و بی داد نخوردم ز تو بی رحم
جز زهرِ ملامت نچشیدم ز تو نا اهل

بس تن که به خواری بنهادم ز تو ناجنس
بس دستِ تغیّر که گزیدم ز تو نا اهل

یا رب چه بلاها که کشیدم ز تو ظالم
یا رب چه جفاها که شنیدم ز تو نا اهل

گفتی ز من است این که به جایی نرسیدی
الحق به کمالی نرسیدم ز تو نا اهل

دیگر نبرم نامِ تو وز تو نکنم یاد
پیوندِ محبّت ببریدم ز تو نا اهل

تو هم بحلی گر نکنی یاد نزاری
بس دم که به افسوس خریدم ز تو نا اهل
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۸۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۸۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.