۲۹۲ بار خوانده شده
آخر ای نامهربان فریادرس
بیش از پیشم مران فریادرس
در کنارم آی بر خونم کمر
چند بندی بر میان فریادرس
سوختم آبی بر آتش زن بیا
یکدم آخر یک زمان فریادرس
چون رکابم چند داری پای مال
بازکش یکدم عنان فریادرس
چند کوشم تا بپوشم راز دل
آشکارا شد نهان فریادرس
تا نباید خواست از دستور داد
از فراقم ده امان فریادرس
هرگزم فریاد اگر خواهی رسید
آمد اکنون وقت آن فریادرس
گر نزاری را بدین زاری نیی
پس که رایی در جهان فریادرس
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
بیش از پیشم مران فریادرس
در کنارم آی بر خونم کمر
چند بندی بر میان فریادرس
سوختم آبی بر آتش زن بیا
یکدم آخر یک زمان فریادرس
چون رکابم چند داری پای مال
بازکش یکدم عنان فریادرس
چند کوشم تا بپوشم راز دل
آشکارا شد نهان فریادرس
تا نباید خواست از دستور داد
از فراقم ده امان فریادرس
هرگزم فریاد اگر خواهی رسید
آمد اکنون وقت آن فریادرس
گر نزاری را بدین زاری نیی
پس که رایی در جهان فریادرس
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۶۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۶۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.