۲۹۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۷۰

قضا ز عشق چو نازل شود گریز چه سود
دلم مکابره از دست شد ستیز چه سود

به گریه گر چه مدد می دهد بسی چشمم
چو دیده می رود از اشک لاله ریز چه سود

مگر به وقت کند دوست رحمتی ور نی
چو شد عظامم در خاک ریز ریز چه سود

به صبر وعده دهد ناصحم نمی دانی
که خفتگان عدم را ز رستخیر چه سود

چو نقد عشق نزاری به دار ضرب رسید
پس از مبالغت عقل خاک بیز چه سود
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۶۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۷۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.