۲۷۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۱۲

با دل از دست رفت و کار دگر شد
بخت ز من برشکست و یار دگر شد

روی نمود از نقاب و باز نپوشید
عهد نهان کرد و آشکار دگر شد

با دل بد عهد چون کنم که برانداخت
قاعده صلح و کارزار دگر شد

چشم خلاصی که داشتم ز بلاها
خود نه چنان بود و انتظار دگر شد

من چه کنم بر وصال یار بد آموز
کار دگر گشت و آن قرار دگر شد

بخت سرآسیمه باز شیوه دگر کرد
با من سرگشته روزگار دگر شد

نقطه پرگار انتظار بگردید
مرکز امید با مدار دگر شد

غم نخورم ار نزاریا ز زمانه
با تو چو بخت ستیزه کار دگر شد

این همه دل می کند نه بخت که با من
از سر پیمان هزار بار دگر شد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۱۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۱۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.