۳۰۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۱۰

ساربان هشیار و اشتر زیر محمل مست شد
کاروانی چون شتر منزل به منزل مست شد

نه غلط کردم که زیر دست و پایش هر کجا
برگذشت از خاصیت هم آب و هم گل مست شد

کیست آن خورشید در ابر عماری می به دست
کآفتاب از رشک آن شکل و شمایل مست شد

چاک زد چون دامن گل پرده اهل صلاح
کز خمار نرگسش هشیار و عاقل مست شد

بوی لیلی می کند آشفته مغز اصحاب را
عیب نتوان کرد اگر مجنون بی دل مست شد

از نسیم چین زلفش می شود بی هوش و عقل
راست چون دیوانه کز بوی سلاسل مست شد

بر نزاری گر کند آشفته رایی عیب نیست
بی دلی بر بوی گل همچون عنادل مست شد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۰۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۱۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.