۲۶۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۰۲

مرا در سینه سودای تو باشد
سواد دیده در پای تو باشد

چه می خواهی بیا بنشین زمانی
خوشا آن دل که یغمای تو باشد

اگر باشد درین عالم بهشتی
جمال عالم آرای تو باشد

چه در گنجد دگر در آشیانی
که در وی مرغ سودای تو باشد

محبت می کند یارا وگر نی
که را حدِ توانای تو باشد

نزول پادشاه و کنج درویش
چه گویی بنده را جای تو باشد

مراعاتِ دل شوریده بختی
توانی کرد اگر رایِ تو باشد

چراغ خانه جانِ نزاری
رخ آیینه سیمای تو باشد

تمنایی ست هرکس را به محشر
مراد من تماشای تو باشد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۰۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۰۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.