۲۸۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۹۳

در مذهبِ ما کعبه و بت خانه نباشد
اندیشۀ خویش و غمِ بیگانه نباشد

هر کس روشی دارد و رایی و مرادی
ما را به جهان جز غمِ جانانه نباشد

آخر برِ ما آی که خلوت گهِ سیمرغ
آسوده تر از گوشۀ می خانه نباشد

می بر تنِ ناپاک حرام است بلی تو
با اهلِ صفا خور که حرامانه نباشد

با ما سخن از چنگ و دف و مطرب و می گوی
نه وعظ که ما را سرِ افسانه نباشد

ظاهر همه در مسجد و باطن به خرابات
مردان نپسندند که مردانه نباشد

گویند که دیوانه ببوده ست نزاری
این راز کسی داند و دیوانه نباشد

از غایتِ [حبّ است] وگرنه نظرِ شمع
بر کشتنِ بی حاصلِ پروانه نباشد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۹۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۹۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.