۳۰۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۸۷

چو رویِ یارِ من زیبا نباشد
قمر در خانۀ جوزا نباشد

چه می گویم که تابِ ماهِ رویش
فروغِ مهرِ گردون را نباشد

چو خدّش لالۀ حمرا نروید
چو خطّش عنبرِ سارا نباشد

نباشد چون لبش لعلِ بدخشان
چو دندانش دُرِ دریا نباشد

سیه چشمانِ فردوسِ برین را
به خلوت خانۀ او جا نباشد

اگر او نگذرد بر طرفِ بازار
میانِ شهریان غوغا نباشد

نباشد عیب اگر نازک دلان را
شکیب از یارِ بی هم تا نباشد

ملامت بر نزاری نیست جایز
سرِ شوریده بی سودا نباشد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۸۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۸۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.