۲۸۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۸۰

من آزاد آمدم زان دوست کز دشمن بتر باشد
به ظاهر معتبر گوید به باطن مختصر باشد

حضور و غیبتِ یاران مخلص مختلف نبود
حذر اولاتر از یاری که در غیبت دگر باشد

نه از بی دانشی بود این که دشمن دوست دانستم
ازین بازی بسی افتد قضا را این قدر باشد

نباید عهد پیوستن به شوخی باز بشکستن
دلِ صاحب نظر خستن خطایِ معتبر باشد

بدان می آردم غیرت که دل پیش سگ اندازم
که هر کو دل به ناکس داد از دشمن بتر باشد

محّبِ صادقِ یک دل دو چشم از غیر بر بندد
به هر کس باز نگشاید مگر صاحب نظر باشد

حریفِ صورت از شاهد مرادِ خود کند حاصل
چو بر صورت نظر دارد ز معنی بی خبر باشد

نزاری بعد ازین معنی به صورت در نپیوندی
گرت از عالمِ صورت برین معنی گذر باشد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۷۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۸۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.