۳۰۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۷۳

می به کسی ده که قدر می‌ بشناسد
مرتبه ی جان جماد کی بشناسد

آنکه بداند که می حرام چرا شد
منزلت می پرست وی بشناسند

من نشناسم مرا چه غم که منجم
منقلبات بهار و دی بشناسند

صاحب من پیر میکدست و توان کرد
پس روی آن که کل شی بشناسند

خواهی تا ره بری به چشمه ی حیوان
دیده وری پیشه کن که پی بشناسد

این هم از آن می که خورده ام به الست است
صاحب خم خانه می ز می بشناسد

آری صاحب‌نظر ز روی فراست
گمشده ی خویش را به کی بشناسد

مست شراب الست همچو نزاری
خاصیت سر جام کی بشناسند

ور نه ندارد فسرده معرفت آنک
روضه ی خلد از جحیم غیّ بشناسد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۷۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۷۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.