۳۰۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۰۸

چه چاره سازم اگر آن نگار برگردد
نهان شود ز من و آشکار برگردد

حجاب کردم با خود ز بیمِ طعنه و لیک
به طعنه کی دلم از غم گسار برگردد

از آن حجاب نمایم چو یار مستورست
که چشمِ بد رسد و روزگار برگردد

اگرچه دولتم از دولت است با من یار
ولی مباد که دولت ز کار برگردد

اگر زیاریِ اقبال بر نمی گردم
روا بود که ز اقبال یار برگردد

وفا نکوست از آن دامن وفا گیرم
که بی وفا را یار از کنار برگردد

مرا ز عالمیان اختیار آمد یار
به اختیار کسی ز اختیار بر گردد

مقامِ زهد گرفتم چو زاهدی بودم
به زهد و توبه هرگز خمار بر گردد

نه زهد خواهم و مقصود زاهدست مرا
ز زهد هرکه چو من شد به عار برگردد

نزاری از می و معشوق بر نخواهد گشت
اگر محیطِ سپهر از مدار برگردد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۰۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۰۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.