۲۹۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۵۷

نگارم را ز جان خوشتر توان گفت
لبش را چشمه کوثر توان گفت

ز چالاکی که دیدم سرو آزاد
به جز او را به ایزد گر توان گفت

مرا گویند اگر اسلام خواهی
به ترک قبله ی آزر توان گفت

ولیکن با چو من صورت پرستی
حدیث کفر و دین کمتر توان گفت

وفا داری کنم با دوست چندان
که چون افسانه تا محشر توان گفت

وفای دوستان تا باز گویند
حدیث ازهر و مزهر توان گفت

فدای عشق را در جان سپاری
نکوبخت بلند اختر توان گفت

نه آن اندیشه دارم در دل از دوست
که هرگز با کسی دیگر توان گفت

چو می دانی نزاری کین سخنها
کخ در جان است با جان بر توان گفت

برو با جان به لفظ جان سخن گوی
که حق فی الجمله با حق ور توان گفت
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۵۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۵۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.