۴۱۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۲۷

گر تو بر کشتن من حکم کنی باکی نیست
هیچ دلبستگی از بهر چو من خاکی نیست

ور به زهرم بکشی باز لبم بر لب نه
بهتر از چشمه ی نوشین تو تریاکی نیست

هر کجا سروقدی بود به عمدا دیدم
در همه شهر به بالای تو چالاکی نیست

محترز باش ز آلایش ادناس هوا
پاک رو را بتر از صحبت نا پاکی نیست

عقل اگر خواست که در موکب حسن تو رود
هیچ کس نیست که بر بسنه به فتراکی نیست

نه که من در غم عشق تو گرفتارم و بس
از تو در هیچ مکان نیست که غم ناکی نیست

هر چه در حسن جمال تو نزاری گفته ست
بیش از آنی و ازین برترش ادراکی نیست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۲۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۲۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.