۳۰۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۰۸

گر زبان در من کشند انکار نیست
مدعی را حد این اسرار نیست

قصه ی مجنون هم از مجنون شنو
عاقلان را با مجانین کار نیست

گر زبان طعن شد بر من دراز
چون کنم کوته نظر را بار نیست

در نمیگنجد کسی با او جز او
در حریم عاشقان دیّار نیست

تا بننمایند نتوانی شناخت
علم و عقل آنجا به جز پندار نیست

تا که را روشن کند توفیق چشم
ورنه کس را زهره ی دیدار نیست

احتمال سِرِّ صاحب درد را
یار می باید و لیکن یار نیست

عاشقان هستند در کویش ولیک
بنگر اکنون چون نزاری زار نیست

خواب اگر بر دیده بیند همچو نعل
جز مژه در چشم او مسمار نیست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۰۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۰۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.