۲۹۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۶۶

کُشتی از بس انتظارم آه دوست
بیش از این طاقت ندارم آه دوست

با تو می دانی که چون خو کرده ام
بی تو پس چون طاقت آرم آه دوست

تا تو رفتی از کنارم بود و هست
پر سرشکِ خون کنارم آه دوست

چشمِ بد ناگاه بر هم زد چنین
همچو زلفت روزگارم آه دوست

چون شوی پیوند جان از ما مبُر
آخرت دیرینه یارم آه دوست

بر من از آشفتگی ها عیب نیست
چون کنم بی اختیارم آه دوست

از نزاری زاری ای مانده ست و بس
هم چنین تا چند زارم آه دوست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۶۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۶۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.