۳۲۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۳۲

مرا عشق جانانه‌ای دیگرست
مپندار بیگانه‌ای دیگرست

اگر مستی‌ای می‌کنم باک نیست
که این می ز خم‌خانه‌ای دیگرست

پیاپی دمادم به مستان عشق
روان کرده پیمانه‌ای دیگرست

به دارالشفا گرچه محرور را
چو فردوس کاشانه‌ای دیگرست

ولیکن مقید به زنجیر عشق
به هر گوشه دیوانه‌ای دیگرست

حدیث محقّق مگویا جهول
که هر مرغ را دانه‌ای دیگرست

در اضداد جمعیت از اصل نیست
وگر هست افسانه‌ای دیگرست

ز خفاش بر نور خور کن قیاس
برین شمع پروانه‌ای دیگرست

ز کنج نزاری طلب گنج وقت
که نقدش ز ویرانه‌ای دیگرست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۳۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۳۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.