۲۹۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۰۹

پیر ما نعره زنان کوزه ی دردی در دست
روز آدینه به بازار درآمد سرمست

با مریدان به سر کوی خرابات کشید
با حریفان خرابات به مجلس بنشست

قدحی پر بستد تا سرو بر دست گرفت
گفت چه فاسق و چه زاهد و چه نیست و چه هست

صبغه الله به کار آید نی ارزق زرق
رنج بی هوده بود رنگ بر او نتوان بست

بانگ برداشت که تا چند ز کوته نظری
هان وهان عهد و وفا تازه کنید از سر دست

بت بود بت زر و سیم و رز و باغ و زن و زه
بت پرستی نکند هر که بود دوست پرست

دست بگشاد و حریفان همه را جامه بکند
باده در داد و مریدان همه را توبه شکست

هر که پیش آمد و تسلیم شد و بیعت کرد
از بروت خود و از ریش همه خلق برست

کرد از قاعده و عادت و رسم استغفار
برد یاران همه را بر سر پیمان الست

دعوت پیر چو بشنید نزاری و بدید
خود همین سنت و دین داشت نزاری پیوست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۰۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۱۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.