۳۲۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۹۹

ای من غلام آنکه غلام غلام توست
در آرزوی جرعه ی جام مدام توست

جام جهان نمای جم و چشمه ی خضر
گر راست بشنوند زمن عکس جام توست

بر مقدم تو گر برود گو برو سرم
سرهای گرد نان جهان زیر گام توست

گر شد دل رمیده ی من رام عشق تو
نبود عجب که توسن افلاک رام توست

هرگز نه ممکن است که خواهد خلاص یافت
هر دل که قید سلسله ی همچو دام توست

جایی دگر کدام و پناهی دگر کجا
اینش نه بس که در حرم اهتمام توست

گر بگذرد نزاری بر یاد خاطرت
او را تمام اگر چه که او ناتمام توست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۹۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۰۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.