۲۸۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۳۹

ندانسته بودی تو ای دوست راست
که راه خدا پر نهنگ بلاست

نیرزد دو عالم به یک کاسه دوغ
ز فرط سخایی که در طبع ماست

دل و دین و جان و تن و مال و جاه
اگر در سر دوست کردی رواست

وگرنه حرام است بر تو چو خوک
ز من بشنو ای گرگ فرسوده راست

ز ما و من تست چندین خلاف
وگرنه یکی بس دویی از چه خاست

به گوشت فرو کوفت سد ره سروش
ندانی ولیکن که رمز از کجاست

معلق به مویی و غافل حریص
که چاه است و در قعر چاه اژدهاست

گریز از مقامی که در منزلش
فراق و وصال است و خوف و رجاست

نزاری مده پند مغرور را
که بر مار کر کردن افسون خطاست

رموز محقق مگو با جهول
سر و برگ بیهوده گفتن که راست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.