۳۳۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۹۹

دوستان با جگرِ تشنه رسید آب حیات
کوریِ مدّعیان را به محمّد صلوات

شکرِ حق را که نمردیم و رسیدیم به کام
عاقبت هم اثری روی نمود از دعوات

ما به فروسِ ملاقات رسیدیم و حسود
تا به جاوید بماناد ولی در درکات

حق تعالی به کرم باز به ما در نگرید
وز سرِ مرحمت از دستِ بلا داد نجات

آن کشیدیم ز ایّام که گر شرح دهیم
نیست ممکن که مهندس کند ادراکِ صفات

چون دگر بی قدمان دست به هرکس نزدیم
عهدِ محکم نشکستیم و نمودیم ثبات

کارِ ما با نفسِ باز پسین آمده بود
همه دل ها بنهادیم ضرورت به ممات

خطِّ تسلیم بدادیم و طمع ببریدیم
بارِ دیگر ملک الموت بدل کرد برات

اگرت سیم و زری نیست نزاری به نثار
سر به شکرانه در انداز و بده جان به زکات

هرکسی را طمعی هست ولیکن ما را
چه به از دوست که آرند ز غربت سوغات
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.