۳۳۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۷

برخیز ساقیا بده آب حیات را
چون روح کن به معجزه احیا موات را

در حقّ من به ناحق اگر طعنه یی زنند
من نشنوم ز مدّعیان ترّهات را

کو روح معجزی که گر از من کند قبول
در وجه یک قنینه نهم کاینات را

یک ذره عشق بود که از ابتدای کَون
بر من فرو گرفت چنین شش جهات را

می مایه حیات وجودست قصّه چیست
بسط و فرح ازوست نفوس و ذوات را

بسیار در منافع او رنج برده ایم
هم آزموده حل کند این مشکلات را

می نوش بر نبات لب چشمه خضر
ذوقی دگر بود لب چشمه نبات را

رهبان اگر به خواب بدیدی جمال دوست
کی التفات کردی عزی ولات را

محمود تا جمال ایازش نمود روی
برهم شکت بت کده سومنات را

گر می کند نزاری بی چاره بی خودی
سرمایه دگر بود اهل ثبات را

فرتوت عشق را به سر خود چه اختیار
هرگز به خود سفینه سبب شد نجات را
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.