۲۴۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۰

ختنی‌وار رخ خوب بیاراسته‌ای
چگلی‌وار سر زلف بپیراسته‌ای

این همه صنعت و آرایش و پیرایش چیست
گرنه آشوب و بلای دل من خواسته‌ای

باغبانی ز که آموخته‌ای جان پدر
که سمن برگ به شمشاد بیاراسته‌ای

گر بود خواسته و عمر گرانمایه و خوش
خوشتر از عمر گرانمایه و از خواسته‌ای

همه قصد تو به تاراج دل و جان من است
بامدادان مگر از خانه مرا خواسته‌ای
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.