۳۰۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۸

ای آفتاب یغما ای خَلُّخی نژاده
هم ترک ماه رویی هم حور ماه زاده

هستی به مهر و خدمت استاده و نشسته
هم در دلم نشسته هم پیشم ایستاده

گه راز من‌گشایی زان زلفکان بسته
گه اشک من‌گشایی زان دو لب‌گشاده

تو سیم ساده داری در زیر مشک سوده
من لعل سوده دارم بر روی سیم ساده

گر بی تو شادی آرم یارم مباد شادی
ور بی‌تو باده نوشم نوشم مباد باده

دارم ز دست عشقت دو دست بر سر و دل
بر سر یکی فکنده بر دل یکی نهاده

از دیده آب ریزم وز دل فروزم آتش
با هر دو چیز هستم خرمن به باد داده

دیدم بسی عجایب زین طرفه‌تر ندیدم
چشمی پرآب و آتش بر خرمن اوفتاده
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.