۲۶۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۵

عمری گذاشتم صنما در وفای تو
وز صد هزارگونه‌ کشیدم جفای تو

آن چیست از جفا که نکردی به جای من
وان چیست از وفا که نکردم به جای تو

مسکین دلم‌گر از تو کشیدست صد جفا
یک دم زدن سُتُه نشدست از وفای تو

گویند مردمان که بود ذره در هوا
من لاجرم چو ذره شدم در هوای تو

در عشق تو بنالم از چشم خویشتن
کاین چشم من فکند مرا در بلای تو
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.