۲۷۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۴

جانا جفا نکردم هرگز به جای تو
کارم به جان رسید زجور و جفای تو

هرچند جز جفا نکنی تو به جای من
حقا که جز وفا نکنم من به جای تو

دل برده‌ای اگر ببری جان روا بود
زیرا که جان نخواهم جز از برای تو

ور صد هزار جان بودای دوست مرمرا
من وقف کرده‌ام به دعا و ثنای تو

من بی‌رضای تو نکنم عیش در بهشت
حاشا که دوزخ است مرا بی‌رضای تو

هر روز بر امید جمالت هزار بار
سجده‌کنم به‌ پیش سریر و سرای تو
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.