۳۵۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۸

ای پسر ما دل ز تو برداشتیم
بار عشق تو به تو بگذاشتیم

تا تو ما را دوست از دل داشتی
ما تو را چون جان و دل پنداشتیم

چون تو برگشتی و دل برداشتی
از تو برگشتیم و دل برداشتیم

ما همین پنداشتیم از تو نخست
هم چنان آمد که ما پنداشتیم

تا کی از بدمهری و بیگانگی
ما تو را بیگانه‌وار انگاشتیم

چند از این قلاشی و ناداشتی
ما نه قلاشیم و نه ناداشتیم

مهر خرسندی کنون بر دل زدیم
تخم صبر اندر دل و جان کاشتیم

بر سرکوی تو خواندیم این غزل
رخت بر بستیم و دل برداشتیم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.