۲۷۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۴

آن شب که مرا بودی وصل تو به‌ کف بر
با دوست نشستم به سرکوی لَطَف بر

ابروش کمان بود و هدف ساختم از دل
تا غمزهٔ او تیر همی زد به هدف بر

پر دُر صدفی داشت عقیقین و همان شب
غواص صدف یافته بودم به صدف بر

گفتی خط مشکینش بر عارض سیمین
طغرای جمال است به منشور شرف بر

در خلد به نظارهٔ طغرای جمالش
گرد آمده حوران بهشتی به غُرَف بر

گفتی‌که مگر هست زییراهن‌کُحلی
پیدا شده دستی‌که زند نقره به دف بر
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.