۲۵۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۴ - الاشعار فی المطایبة الراح مفدمته عنصری گوید

خداوندا همی خواهم که از دل
ترا تا عمر دارم می ستایم

ولیکن از دم جور زمانه
برنجید این دل مانده نمایم

حریف نیم مست امروز ناگه
درآمد بامدادان در سرایم

ندارم باده ، بی زر کم فروشند
ازین غم خون دل شد تیره رایم

مرا گر یک صراحی باده بخشی
کنی شاد این دل انده فزایم

حریفی را از آن یک باده بدهم
به اقبال تو ده بار .........ایم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.