۳۵۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۳۳

گل سوری بماه اندر شکفته
برو بر کژدم جرّاره خفته

دو لب چون دانۀ نارست لیکن
بنوک سوزن اندیشه سفته

نکوروئی که از فردوس حورا
برو خوبی فرستاده است سفته

شب تار آشکارا گشته دائم
بزیرش روز رخشنده نهفته

بآیین صورتی کاندر جهان کس
نظیر او ندیده ست و نگفته

چو گل گویی شکفته عارضینش
وزو زلفین مشکین گرد رفته
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.