۴۲۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۰۲

سر زلف مشکین جانان من
مرا کشت و پیچید بر جان من

ایا ترک سیمین تن سنگدل
هویدا بتو راز پنهان من

دو ابرند زلف تو و چشم من
بعشق اندرون هر دو برهان من

ز مشکست بر سیم باران تو
ز خونست بر زرّ باران من

بفرمان من باش تا برخوری
ترا بد نیاید ز فرمان من

نگردم ز پیمان تو من بدل
مگردان تو دل را ز پیمان من
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.