۳۰۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۴

مشکین شود چو باد بزلف تو بگذرد
عاشق شود کسیکه بروی تو بنگرد

بر غالیه بماند بر عارض تو باد
گاهش برو بمالد و گه باز بسترد

گر پشت یابد از رخ تو لاله بشکفد
وز بیم غمزگان تو نرگس بپژمرد

نیرنگ جادوانه و ارتنگ چینیان
هر شب بنزد چشم و رخ تو که آورد

و آن صد هزار حلقۀ مشکین پر شکن
هر ساعتی بگرد گل تو که گسترد

چشم تر است مایۀ نیرنگ و دلبری
نرگس ندیده ام که بنیرنگ دل برد

طبعی بر آن دو زلف تو چندان گره فتاد
کش مرد هندسی بدو صد سال نشمرد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.