۲۶۰ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۹۴

شب فراق ز صبحم خبر چه می پرسی؟
چو روز من سیهست، از سحر چه پرسی؟

رسید جان بلب، ای یار مهربان، برخیز
گذشت کار ز پرسش، دگر چه می پرسی؟

مپرس: کز غم هجران چه بر سر تو رسید؟
مرا که نیست سر، از دردسر چه می پرسی؟

ز واقعات ره عشق جمله با خبرم
درین طریق ز من پرس هر چه می پرسی

بکوی دوست، هلالی، ز راه کعبه مپرس
تو ساکن حرمی، از سفر چه می پرسی؟
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۹۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۹۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.