۲۸۴ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۸۵

رفتی، ای ماه، که از مهر وفا میکردی
کاش! میبودی و صد گونه جفا میکردی

از تو روزی که بصد درد جدا می گشتم
کاشکی! بند من از بند جدا میکردی

کارم از چاره گذشتست، طبیبا، برخیز
پیش ازین درد مرا کاش! دوا میکردی

یارب، آن روز کجا شد که تو از گوشه چشم
گاه گاهی نظری جانب ما میکردی؟

شاه خوبانی و فکر من و درویشت نیست
وه! چه میبود که پروای گدا میکردی؟

چون ترا طاقت آزار نبودست، ای دل
میل خوبان دلازار چرا میکردی؟

ای خوش آن روز، هلالی، که بخلوتگه ناز
یار دشنام تو میگفت و دعا میکردی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۸۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۸۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.