۲۸۲ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۷۵

ای آنکه در نصیحت ما لب گشوده ای
معلوم می شود که تو عاشق نبوده ای

هر طعنه ای که بر دل آزرده کرده ای
بر زخم ما جراحت دیگر فزوده ای

گفتی: اگر دل تو ربودم بصبر کوش
صبری که بود، پیشتر از دل ربوده ای

گفتم: شنوده ام ز لبت ناسزای خویش
گفتا: سزاست هر چه از آن لب شنوده ای

ای دل وفا مجوی، که خوبان شهر را
ما آزموده ایم و تو هم آزموده ای

شادم که: بنده را سگ خود گفته ای ز لطف
ای من سگت، که بنده خود را ستوده ای

جوری، که از تو دید هلالی، بآن خوشست
آن جور نیست، بلکه ترحم نموده ای
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۷۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۷۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.