۲۸۰ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۶۱

بخون نشست دلم، خار غم خلیده خلیده
بسیل داد مرا خون دل چکیده چکیده

براه عشق فتادم ز پا، دویده دویده
بجور خوی گرفتم ستم کشیده کشیده

تو نور چشم منی، جا درون دیده من کن
که دیده دیده المها، ترا ندیده ندیده

غزال وحشی من هست از رقیب گریزان
بلی، که میرود آهو ز سگ دویده دویده

خیال چشم تو کرد و ز خویش رفت هلالی
برنگ آهوی وحشی ز خود رمیده رمیده
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۶۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۶۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.