۳۰۲ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۲۷

عاشقم کردی و گفتی با رقیب تندخو
عاشق روی توام، با هر که می خواهی بگو

جان من، دلجویی اغیار کردن تا بکی؟
گاه گاهی هم دل سرگشته ما را بجو

ای طبیب، از بهر درد ما غم درمان مخور
زانکه ما با درد بی درمان او کردیم خو

همچو مویی شد تنم، گو: از میان بردار عشق
بعد ازین مویی نگنجد در میان ما و او

رفت آن آب حیات از جویبار چشم من
کی بود، یارب، که آب رفته باز آید بجو؟

صورت دعوی گل، معنی ندارد با رخت
چون ندارد صورت و معنی چه سود از رنگ و بو؟

بر سر کویش، هلالی، رخ بخون شستن چه سود؟
سوی تیغ آبدارش بین و دست از جان بشو
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۲۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۲۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.