۳۰۹ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۶۰

گر جفایی رفت، از جانان جدایی چون کنم؟
من سگ آن آستانم، بی وفایی چون کنم؟

بعد عمری آشنا گشتی به صد خون جگر
باز اگر بیگانه گردی، آشنایی چون کنم؟

رفتی و در محنت جان کندنم انداختی
گر بیایی زنده مانم، ور نیایی چون کنم؟

زاهدا، از نقل و می بیهوده منعم میکنی
من که رندی کرده باشم، پارسایی چون کنم؟

گفته ای: تا کی هلالی زار نالد همچو عود؟
چون گرفتارم به چنگ بی نوایی چون کنم؟
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۵۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۶۱
نظرها و حاشیه ها
حسین
۱۴۰۱/۸/۱۷ ۰۷:۱۳

بیت آخر اینگونه است:
چون گرفتارم به چنگ و نی نوایی چون کنم؟

گوهرین: با سلام و احترام. در دیوان منتشر شده به تصحیح سعید نفیسی، به همین صورت "چون گرفتارم به چنگ بی نوایی چون کنم؟" نوشته شده است. آیا شما منبع دیگری در اختیار دارید؟