۲۹۰ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۳۴

ز پیر میکده عمری در التماس شدم
که خاک درگه دیر فلک اساس شدم

غم مرا بغم دیگران قیاس مکن
که من نشانه غمهای بی قیاس شدم

مرا ز حسن تو صنع خدای ظاهر شد
ترا شناختم، آنگه خداشناس شدم

سپاس عید بود پاس نقل و باده و جام
هزار شکر که مشغول این سپاس شدم!

پلاس فقر، هلالی، لباس فخر منست
من از برای تفاخر درین لباس شدم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۳۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۳۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.