۲۶۹ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۱۲

گر من ز شوق خویش نویسم بیار خط
یک حرف از آن ادا نشود در هزار خط

خوش صفحه ایست روی تو، یارب! که تا ابد
هرگز بر آن ورق ننشاند غبار خط

ما را بدور حسن تو با نو خطان چه کار؟
تا روی ساده هست نیاید بکار خط

خط گو: مباش گرد رخت، وه! چه حاجتست
مجموعه جمال ترا بر کنار خط؟

از خط روزگار مکش سر، که عاقبت
بر دفتر حیات کشد روزگار خط

زین پیش حسن خط بتان معتبر نبود
در دور عارض تو گرفت اعتبار خط

قاصد، بغیر چند بری خط یار را؟
یک بار هم بنام هلالی بیار خط
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۱۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۱۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.