۲۴۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۰۸

ای کجی آموخته پیوسته از ابروی خویش
راستی هم یادگیر از قامت دلجوی خویش

کعبه ما کوی تست، از کوی خود ما را مران
قبله ما روی تست، از ما مگردان روی خویش

سر ببالین فراغت هر کسی شب تا بروز
ما و غمهای تو و سر بر سر زانوی خویش

شب چو بر خاک درت پهلو نهادم گفت دل:
من ز پهلوی تو در عیشم، تو از پهلوی خویش

چون هلالی را فلک سرگشته میدارد چنین
بیجهت مینالد از ماه هلال ابروی خویش
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۰۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۰۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.