۳۳۲ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۰۶

کار من فریاد و افغانست، دور از یار خویش
مردمان در کار من حیران و من در کار خویش

ای طبیب دردمندان، این تغافل تا به کی؟
گاه گاهی می توانی پرسیدن از بیمار خویش

گرد کویت بیش ازین عشاق مسکین را مسوز
دود دل ها را نگه کن بر در و دیوار خویش

چند بهر قتل من آزرده سازی خویش را؟
رحم فرما، بگذر از قتل من و آزار خویش

تا هلالی را بسوز عشق پیدا شد سری
می گدازد همچو شمع از آه آتشبار خویش
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۰۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۰۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.