۳۴۴ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۸۲

تا ز خط عنبرین حسن تو شد بیش تر
عاشق روی توام بیشتر از پیش تر

ای بتو میل دلم هر نفسی بیشتر
خوبی تو هر زمان بیشتر از پیش تر

پرسش اگر میکنی عاشق درویش را
از همه عاشق ترم وز همه درویش تر

با غم ایوب نیست رنج مرا نسبتی
صبرم ازو کمترست، دردم ازو بیش تر

عشق تو اندیشه را سوخت، که رسوا شدم
ور نه کس از من نبود عاقبت اندیش تر

کیش بتان کافریست، مذهب ایشان ستم
و آن بت بد کیش من از همه بد کیش تر

غمزه زنان آمدی، سوی هلالی بناز
سینه او ریش بود، آه! که شد ریش تر
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۸۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۸۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.