۲۷۳ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۷۸

وه! چه شورانگیزی، این شیرین پسر؟
هم نمک می ریزد از تو، هم شکر

خاک پایت، چون مرا فرق سرست
من چرا بر دارم از پای تو سر؟

خاک گشتم، لاله از خاکم دمید
هم چنان داغ تو دارم بر جگر

بی خبر بودن ز عالم، آگهیست
زاهد افسرده کی دارد خبر؟
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۷۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۷۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.